انگشتر

انواع انگشتر و سنگ های قیمتی فیروزه حدید شرف الشمس عقیق یاقوت زبرجد و زمرد

انگشتر

انواع انگشتر و سنگ های قیمتی فیروزه حدید شرف الشمس عقیق یاقوت زبرجد و زمرد

خرید بهترین و زیباترین انگشترهای زنانه و مردانه با نقره اصل و سنگ های اصلی فیروزه نیشابوری عقیق یمنی حدید صینی شرف الشمس اصل با بهترین قیمت ها

  • ۰
  • ۰

سخنان عارفانه قشنگ

یک سنگ کافیست برای شکستن یه شیشه! یک حرف کافیست برای شکستن یک دل! یک لحظه کافیست برای دل باخته شدن! یک دوست همانند تو کافیست برای همه زندگی

جملات عارفانه زیبا سخنان عارفانه

سخنان عارفانه احساسی

اگه فکر کردی نبودن یکی بهتر از بودنشه چشمات رو ببند و اون لحظه ای که اون کنارت نباشه رو به خاطر بیار اگه چشمات خیس گردید بدان داری به همه دروغ میگی و همچنان عاشقش هستی

جملات عارفانه زیبا سخنان عارفانه

جملات عارفانه زیبا: سخنان عارفانه عاشقانه

شکسپیر میگه : وقتی که فکر می کنی تو 7 تا فلک 1 ستاره هم نداری یکی یه گوشه دنیا وجود داره که برای دیدنت صبر نداره…

امیدوارم از جملات عارفانه زیبا و سخنان عارفانه لذت برده باشید. حتما نظرات خود درباره جملات عارفانه زیبا و سخنان عارفانه را در این صفحه بنویسید.

در این پست چند تا از بهترین اشعار عارفانه و زیبا رو برای شما عزیزان آماه کرده ایم که امیدواریم از خوندن اون ها بهره کافی ببرید. برای مطالعه این چند شعر عرفانی با ادامه مطلب همراه هوش پارسی باشید.

اشعار عارفانه

اشعار عارفانه : شعر عرفانی زیبا از مولانا

یکی از زیباترین اشعار عارفانه مولانا را از دیوان شمس باهم می خواینم :

 

آمده‌ام که تا به خود گوش کشان کشانمت
بی دل و بیخودت کنم در دل و جان نشانمت
آمده‌ام بهار خوش پیش تو ای درخت گل
تا که کنار گیرمت خوش خوش و می‌فشانمت
آمده‌ام که تا تو را جلوه دهم در این سرا
همچو دعای عاشقان فوق فلک رسانمت
آمده‌ام که بوسه‌ای از صنمی ربوده‌ای
بازبده به خوشدلی خواجه که واستانمت
گل چه بود که گل تویی ناطق امر قل تویی
گر دگری نداندت چون تو منی بدانمت
جان و روان من تویی فاتحه خوان من تویی
فاتحه شو تو یک سری تا که به دل بخوانمت
صید منی شکار من گر چه ز دام جسته‌ای
جانب دام بازرو ور نروی برانمت
شیر بگفت مر مرا نادره آهوی برو
در پی من چه می‌دوی تیز که بردرانمت
زخم پذیر و پیش رو چون سپر شجاعتی
گوش به غیر زه مده تا چو کمان خمانمت
از حد خاک تا بشر چند هزار منزلست
شهر به شهر بردمت بر سر ره نمانمت
هیچ مگو و کف مکن سر مگشای دیگ را
نیک بجوش و صبر کن زانک همی‌پرانمت
نی که تو شیرزاده‌ای در تن آهوی نهان
من ز حجاب آهوی یک رهه بگذرانمت
گوی منی و می‌دوی در چوگان حکم من
در پی تو همی‌دوم گر چه که می‌دوانمت

امیدوارم از شیوایی کلام و از زیبایی واژه های آهنگین مولانا لذت برده باشید. (شعر عرفانی)

  • علی احسانی
  • ۰
  • ۰

چیستان و معما

چیستان

چیستان بیست و نهم : وقتش است که کمی چیستان و معما ها را تغییر بدیم . شخصی یک سگ داشته کلاه بر سر سوار یک ماشین فولکس میشه که ماشین سقف نداره و با سرعت هم در حال رانندگی بوده و ناگهان باد کلاه رو می بره و سگ هم به دنبال اون میره و بعد از 1 ساعت بر میگرده که یک چیزی تو دهنش هست . می تونید بگید چی؟
معما ی سی ام : تا حالا فکر کردید که اگه دو تا هزار پا هم دیگر رو بغل کنند چه اتفاقی می افته ؟

چیستان

چیستان سی و یک ام : کسی می تونه بگه چرا پرنده ها از طرف شمال جغرافیایی به سمت جنوب پرواز می کنن ؟
معما ی سی و دوم : یک چیستان و معما ی بسیار ساده ! این رو دیگه باید خودتون بتونید جواب بدید . به هفت صد و پنجاه گرم چی میگن ؟
چیستان سی و سوم : می تونید بگید اولین بز دیابتی شناخته شده در طول تاریخ کدام بز بود ؟
معما ی سی و چهارم : چند جفت از هر حیوان را حضرت موسی (ع) با خودش به کشتی برد تا از طوفان محافظت شوند ؟
چیستان سی و پنجم : یک سوالی که فکرم رو خیلی وقته مشغول کرده اینه که چرا مار ها مسافرت نمیرن ؟
معما ی سی و ششم : اگه روی دیوار یک نقطه آبی رنگ ببینید که در حال حرکت باشه حدس می زنید چی باشه ؟

چیستان

چیستان سی و هفتم : حالا اگه یک نقطه قرمز رنگ روی دیوار ببینید حدس می زنید چی باشه ؟
معما ی سی و هشتم : دیگه این یکی رو باید خودتون حدس بزنید ! یک نقطه سبز رنگ روی دیوار چی می تونه باشه ؟

چیستان سی و نهم : اگه یک پرنده رو از بالای یک ساختمان بلند با سرعت تمام به پایین پرت کنیم چه اتفاق تلخی می افته ؟

معما ی چهلم : یک چیستان آسون ! می تونید بگید فرق بلال و خیار چیه ؟

چیستان چهل و یکم : حالا چه شباهتی بین بلال و خیار می تونید پیدا کنید ؟
معما ی چهل و دوم : اگر یک نفر قلبش ایستاده باشد اولین کاری که انجام می دهید چیست ؟

چیستان

چیستان چهل و سوم : به یک نفر که سرشناس هست چی میگن ؟
معما ی چهل و چهارم : کسی می دونه به کشتی چی میگن ؟
چیستان چهل و پنجم : حالا بگید به دمپایی چی میگن ؟
معما ی چهل و ششم : به آفتابه چی ؟ به آفتابه چی میگن ؟
چیستان چهل و هفتم : سیفون رو که باید دیگه بدونید ! به سیفون چی میگن ؟
معما ی چهل و هشتم : دوباره یک معمای ساده ! بین یخمک و روغن کرچک چه تفاوتی وجود داره ؟
چیستان چهل و نهم : یک چیستان و معما ی سخت ! چطوری باید یک زیر دریایی رو غرق کرد ؟

چیستان

معما ی پنجاهم : دقیقا کجا میشه ماه آبان رو قبل از قبل از ماه مهر دید ؟
چیستان پنجاه و یکم : دوباره یک چیستان و معما ی ساده ! امکان داره 4 نفر زیر یک چتر یک نفره برن و هیچ کدوم خیس نشن ؟ چطور ؟
معما ی پنجاه و دوم : یک چیستان و معمای اینترنتی جالب ! تا حالا فکر کردید چرا تو آدرس های اینترنتی به جای یک w سه تا w استفاده می کنند ؟
چیستان پنجاه و سوم : اگه یک اسکلت انسان از بالای یک دیوار بلند پایین بپره چه اتفاقی می افته ؟
معما ی پنجاه و چهارم : دوباره یک چیستان و معمای تفاوت ! می تونید بگید تفاوت تفنگ و عینک چیه ؟
چیستان و معما پنجاه و پنجم : برای قطع کردن جریان برق چه راه حلی دارید ؟

  • علی احسانی
  • ۰
  • ۰

آدمی بر آن است که کسی را بجوید تا بتواند حرف دلش را به وی بزند ، کسی را بجوید که حرف دل ما را به ما بگوید ، کسی را یافته که وی را از آینده خویش و اطرافیان آگاه کند ، کسی را جست و جو نماید که از اسرار غیب آگاهی داشته باشد تا به هنگام تصمیم گیری ها راهنما و راه گشای وی باشد و کسی باشد تا به ما بگوید چقدر ما را دوست دارد کسی را که دوست داریم فال حافظ اصلی ( فال حافظ با تفسیر ) گاهی این نقش و مسئولیت را به عهده می گیرد .
هر کدام از خواستن های بالا می تواند کافی باشد برای این که ما به سوی دیوان وی رویم و یک فال حافظ اصل ( فال حافظ با تفسیر fal hafez) بگیریم و فال حافظ با تفسیر آن را برای ما شرح دهد . آن هنگام است که در لا به لای ابیات پر معنا ی دیوان پاسخی برای خود یافته و به آن دل خوش می شویم .
اما پرسش هایی در رابطه با فال حافظ با تفسیر ( فال حافظ اصلی ) در این بین مطرح می شود که باید پاسخی برای آن یافت ؟ سوالاتی که تمام ذهن را درگیر می کند .
آیا به واقع فال حافظ اصل ما را از غیب با خبر می کند ؟ و این که واقعا این شاعر گران قدر راهبر غیبی است ؟ یا این که فقط تلقین و باوری خرافی از جانب دوست داران فال روزانه حافظ اصلی با تفسیر است ؟
آیا به کمک فال حافظ با تفسیر آن ( فال حافظ اصلی fal hafez ) از آینده مطلع خواهیم شد ؟ یا این که آینده ما جور دیگری خواهد بود ؟ آیا فال حافظ اصلی ( فال حافظ با تفسیر ) سرنوشت ما را ترسیم می کند ؟ و اگر این گونه است این سرنوشت به درستی ترسیم شده است ؟ آیا فال حافظ با تفسیر ( فال حافظ اصل)  ارتباط بین حادثه ها را هم در نظر می گیرد ؟ آیا آن چه فال روزانه حافظ اصلی می گوید به صلاح ماست ؟ صلاح دنیا یا آخرت یا هردو ؟
پاسخ هایی برای این سوالاتی که پیرامون شخصیت حافظ و فال حافظ اصلی همراه با تفسیر آن بیان شد وجود دارد .

  • علی احسانی
  • ۰
  • ۰

فال روزانه فال روز فال روز تولد فال امروز


فال حافظ اصلی روزانه


 
زمانی که فاتحه و صلواتی بر روح بلند می کنیم تا فال حافظ اصلی گرفته باشیم او هم دست بر خزانه ی غیبی خود نموده و ذره ای از آن را در برابر  ما می نشاند تا راه را بیابیم و تردید را کنار گذاریم و این ما هستیم که فال حافظ با تفسیر آن را (فال حافظ اصلی) الگویی بر سر راه خود می نهیم و از آن مسیر خود را مشخص می نماییم و بر اساس مقدار شناخت خود از فال حافظ اصلی fal hafez با تفسیر از آن برداشت می نماییم و آن را راهنمای راه خود قرار خواهیم داد.
آدمی بر آن می باشد که کسی را بجوید تا بتواند حرف دلش را به وی بگوید، کسی را دنبال کند که حرف دل ما را به ما بزند، کسی را پیدا کند که وی را از آینده خویش و اطرافیان آگاه نماید، شخصی را جست و جو کند که از اسرار نهان اطلاع داشته باشد تا زمان تصمیم گیری ها راهنما و راه گشای او باشد و شخصی باشد تا به ما بگوید چقدر ما را دوست می دارد کسی را که دوست داریم فال حافظ اصلی (فال حافظ با تفسیر) زمانی این نقش و مسئولیت را به عهده خواهد گرفت.
هر نمونه از خواستن های بالا می تواند کفایت نماید برای این امر که ما به سمت دیوان وی قدم گذاریم و یک فال حافظ اصل (فال حافظ با تفسیر fal hafez) بگیریم و فال حافظ با تفسیر آن را برای ما بسط دهد. آن زمان می باشد که در لا به لای ابیات پر معنا ی دیوان پاسخی برای خود پیدا نموده و به آن دل خوش می کنیم.
اما سوالاتی در رابطه با فال حافظ با تفسیر (فال حافظ روزانه) در این بین مطرح می گردد که باید پاسخی برای آن پیدا نمود؟ سوالاتی که تمام ذهن را درگیر می نماید.
آیا به حقیقت فال حافظ اصل ما را از غیب با خبر می نماید؟ و این که واقعا این شاعر گران قدر راهبر غیبی می باشد؟ یا این که فقط تلقین و باوری خرافی از جانب دوست داران فال روزانه حافظ اصلی با تفسیر می باشد؟
آیا به کمک فال حافظ با تفسیر آن (فال حافظ اصلی fal hafez) از آینده مطلع خواهیم گردید؟ یا این که آینده ما سبکی دیگر خواهد بود؟ آیا فال حافظ اصلی (فال حافظ با تفسیر) سرنوشت ما را رقم خواهد زد؟ و درصورتی که این طور است این سرنوشت به درستی ترسیم شده گردیده است؟ آیا فال حافظ با تفسیر ( فال حافظ اصل)  ارتباط بین حادثه ها را هم در نظر خواهد گرفت ؟ آیا آن چه فال روزانه حافظ اصلی می گوید به صلاح ما می باشد؟ صلاح دنیای ما یا صلاح آخرت یا هردو را؟

  • علی احسانی
  • ۰
  • ۰

داستان عاشقانه،داستان های عاشقانهداستان های عاشقانه:داستان عاشقانه غمگین و گریه آور

آخرین به روزرسانی اسفند ماه 93
 
عشق بی شک یکی از زیباترین واژگان قابوس است و داستان های عاشقانه بهترین توصیف کننده ی این واژه زیبا هستند. در این صفحه سعی کرده ایم زیباترین و تاثیر گذارترین انواع داستان عاشقانه و داستان های عاشقانه واقعی را برای شما نقل کنیم تا بیشتر به زیبایی این مفهوم بی کران پی ببریم :
 

داستان عاشقانه،داستان های عاشقانه چهار و پنج دقیقهداستان عاشقانه : پنج و ده دقیقه

 
خیلی مشتاق دیدارش بودم. روی صندلی سرد پارک نشسته بودم و کلاغ های سیاه باغ را در پاییزی ترین روز عمرم می شمردم تا بیاید. سنگی به طرفشان پرتاب کردم کمی دورتر رفتند اما باز آمدند به سمتم! ساعت از وقت آمدنش گذشت اما نیامد . نگران، ناراحت، عصبانی و کلافه شده بودم. شاخه گلی که در دستم بود کم کم داشت می پژمرد!
طاقت عاشقانه هم نیز بی تاب شد. از جایم بلند شدم ناراحتیم را سر کلاغ ها خالی کردم. گل را هم انداختم زمین و پا لهش کردم. گل برگ هاش کنده شده بود، پخش، لهیده شد. بعد، یقه پالتوم را دادم بالا، دست هام را کردم تو جیب پالتو، راه افتاد. به درب پارک نرسیده بودم که صدایش را از پشت سر شنیدم...
صدای تند تند قدم هایش و نفس نفس زدن هایش هم ولی اصلا حتی لحظه ای برنگشتم. حتی برای دعوا و قهر و عصبانیت. از درب پارک خارج شدم. دوان خیابان را رد کردم. هنوز داشت پشت سرم می آمد. صدای پاشنه ی کفش هایش را می شنیدم ولی با سرعت می دویدم ...
آن سوی خیابان، ایستادم جلو ماشین. هنوز پشتم به او بود. کلید انداختم در ماشین را باز کنم، بنشینم، بروم که برو تا همیشه. باز کرده نکرده، صدای ممتد بوق و صدای گوش خراش ترمزی شدید و ناله ای کوتاه سرازیر گوش هایم شد و تا عمق جانم فرو رفت ...
با سرعت برگشتم. خودش بود که پخشِ خیابان شده بود. به رو افتاده بود جلو ماشینی که بهش زده بود و راننده هم داشت تو سرِ خودش می زد. سرش خورده بود روو آسفالت، شکسته بود و خون، راه کشیده بود می رفت به سمت جوی خیابان.
مبهوت.
گیج.
تیره و تار.
هاج و واج نفقط نگاهش می کردم.
در مشتش بسته ی کوچکی بود. کادو پیچی شده ولی با جان نیمه جانش هنوز محکم چسبیده بودش. نگاهم رفت ماند رو آستینِ مانتوش که بالا رفته بود، ساعتش پیدا بود. پنج و ده دقیقه. فورا ساعت خودم را نگاه کردم، ساعتم پنج و چهل دقیقه را نشان می داد!
گیج بودم چشمم به ساعت راننده نگون بخت ماشین افتاد، درست پنج و ده دقیقه !!!
امیدواریم از این داستانه عاشقانه زیبا و تاثیر گذار لذت برده باشید.
 

داستان کوتاه طنز داستان خنده دار داستان طنز عشق پدرانه داستان طنز : داستان کوتاه طنز عشق پدرانه

 
ﺩﺧﺘﺮک ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : پدر !
ﺍگه ﯾک ﻧﻔﺮ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ یک ﮐﺎﺭ ﺑﺪﯼ کنه، ﻣﻦ ﭼﯽﮐﺎﺭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﻨﻢ؟
ﭘﺪﺭ داستان خنده دار ما ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ . این کار رو ترک کن !
دخترک باز ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺍﮔﻪ ﺭﻭﻡ ﻧﺸﻪ چیکار کنم ؟
پدر با مهربانی ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺧﺐ ﺭﻭﯼ ﯾﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﻨﻮﯾﺲ ﺑﺬﺍﺭ ﺗﻮﯼ ﺟﯿﺒﺶ تا بخونه!
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ پدر ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺁﻣﺎﺩﻩ می شد، ﺩﺭ ﺟﯿﺐ ﮐﺘﺶ ﮐﺎﻏﺬﯼ کوچک ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭی آن ﻧﻮﺷﺘﻪ شده ﺑﻮﺩ :
"ﺑﺎﺑﺎ ﺳﻼﻡ. ﺳﯿﮕﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﻟﻄﻔﺎً ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﻧﮑﻦ !"
ﭘﺪﺭ ﺍﺷﮏ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ حلقه زد!!
ﻭ ای بار پدر ﺭﻭﯼ ﮐﺎﻏﺬ ﻧﻮﺷﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﺰﻳﺰﻡ، ﮔﻮﻩ ﺧﻮﺭﯾﺶ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﻮﻣﺪﻩ!!!

  • علی احسانی